Coercoin
زور
هرگاه یکی از دو طرف، رفتار دیگری را با تهدید یا تحمیل عملی درد یا گزند یا زبان تحملناپذیر کنترل کند زور در کار بوده است. بنابراین، یکی از راههای درک زور از طریق تحلیل تهدیدهاست.
نویسنده: رادریک سی. آگلی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
Coercoin
هرگاه یکی از دو طرف، رفتار دیگری را با تهدید یا تحمیل عملی درد یا گزند یا زبان تحملناپذیر کنترل کند زور در کار بوده است. بنابراین، یکی از راههای درک زور از طریق تحلیل تهدیدهاست.
تهدید را میتوان ایجاد یا حفظ انگیزش منفی از سوی یک فرد یا گروه (منبع) برای فرد و گروه دیگری (هدف) به منظور واداشتن طرف دوم برای رفتار به دلخواه طرف اول یا منبع تهدید قلمداد کرد. همان طور که شلینگ (schelling, 1960) خاطرنشان میکرد، تهدیدهایی که علیه اهداف «عاقل» به عمل میآید برای آن که مؤثر بیفتد باید هم کافی باشد (پیامدهای تهدیدآمیز عدم اطاعت باید آنقدر جدی و وخیم باشد که مزایا و فواید سرپیچی از اطاعت را برای اهداف منتفی کند) و هم قابل باور باشد (افراد هدف تهدید باید دلایل خوبی داشته باشند که اگر اطاعت نکنند، پیامدهای تهدیدآمیز حتماً رخ خواهد داد). این مطلب در ماتریسهای نظریهی بازیها در شکل زیر نشان داده شده است.
در هر ماتریس یک بازیکن (R) از میان ردیفهای بالا و پایین یکی را انتخاب میکند و بازیکن بعدی (c) از بین ستونهای چپ و راست یکی را انتخاب میکند. برای هر «نتیجه» (ترکیب انتخابها)، برد R در گوشهی پایین سمت چپ این ماتریس و برد c در خانهی بالای سمت راست است. ترتیب بازی به این صورت است که ابتدا R میتواند «تهدید کند» و سپس c باید انتخاب کند و در پایان R باید انتخاب کند. هر دو بازیکن کاملاً از آنچه در این ماتریس میگذرد اطلاع دارند.
ستون |
|
||
راست |
چپ |
||
3 |
1 |
بالا |
ردیف |
0 |
0 |
پایین |
ستون |
|
||
راست |
چپ |
||
3 |
1 |
بالا |
ردیف |
0 |
0 |
پایین |
در شکل G1، اگر C به انتخاب ستون چپ ترغیب شود، R میتواند با انتخاب ردیف بالا سه امتیاز به دست آورد. تهدید به انتخاب ردیف پایین از سوی R در صورتی که c ستون راست را انتخاب کند هم تهدیدی کافی خواهد بود (چون پرداخت c برای خانهی پایین سمت راست کمتر از پرداخت برای خانهی بالای چپ خواهد بود) و هم باورپذیر است (چون پرداخت R برای خانهی پایین سمت راست بیش از خانهی بالای سمت راست است). شلینگ این را «هشدار» مینامد. ولی در شکل G2 با این که تهدید R هنوز کافی است (هنوز هم بهتر است c در خانهی بالای سمت چپ ببازد تا در خانهی پایین سمت راست)، ولی باورپذیری آن در معرض تردید است چون اکنون برای R بهتر است خانهی پایین سمت راست را انتخاب کند نه خانهی بالای سمت راست را.
شلینگ برای وضعیت G2 سه ترفند پیشنهاد میکند که از طریق آنها منبع تهدید میتواند به باورپذیرشدن تهدید خود امیدوار باشد: خارجساختن تهدید از حیطهی کنترل خویش (برای نمونه «تهدید» دزدان به صدمهی جسمی با گذاشتن یک سگ نگهبان ترسناک در خانه)؛ مشهوربودن به بیپروایی یا عملیکردن همهی تهدید با بیفکری (عقلانیت بیعقلی)؛ کاهش دادن خسارت ناشی از عملینکردن تهدید (در این مورد کم شدن زیان R از 1 به 1- برای انتخاب خانهی سمت راست بالایی)، یا به عهده گرفتن تعهدی که قانون الزامآور باشد نسبت به پرداخت مبلغی به شخص ثالث در آن صورت، یا به حداکثر رساندن بیآبرویی ناشی از این کار.
در هر حال، بهای این باورپذیری، جمود و انعطافناپذیری است. R اکنون کمتر قادر به سازگار شدن با شرایط پیشبینی نشده است. در زندگی واقعی، همانطور که لیبرمن خاطرنشان ساخته (Liberman, 1964) ، یک تهدید ممکن است هم کافی و هم باورپذیر باشد ولی نتوان از آن استفاده کرد. این امر میتواند دو دلیل داشته باشد. نخست این که اهداف این تهدیدها شاید به واسطهی اضطراب و فشار یا ندانستن اطلاعات یا بیلیاقتیهای بروکراتیک نتوانند واکنش عقلانی مطلوبی نشان دهند، و وجود زور ممکن است باعث نفرت و بیزاری شود یا میوهی ممنوعه را فریبندهتر سازد.
دوم این که، هرچند قدرت را میتوان مثل دویچ (Deutsch, 1963, p. 111) «توانایی طفرهرفتن از یادگیری» به حساب آورد، زور از منظر منبع زور، امتناع از یادگیری است. منبع زور با تحمیل همهی بار سازگاری و تغییر مقاصد به هدف، ممکن است اطلاعاتی را از خود دریغ کند که میتواند برای ادامهی حیات او ضروری باشد چون به او نشان میدهند که چگونه باید خط مشیها و اهداف خویش را تغییر دهد. بنابراین همان طور که گر (Gurr, 1970) برمبنای پژوهش مهمی دربارهی طغیان و سرکشی نتیجه میگیرد، افزایش خشونت سیاسی معمولاً با کنترل قهری رو به ضعف ارتباط ندارد. علاوه بر این، حتی اگر سرکوب بیرحمانهی مخالفان بتواند قیام و عصیان را به تأثیر بیندازد، بازهم موجب از دست رفتن مشروعیت حکومت میشود و در نتیجه توانایی حکومت برای بسیج روح جمعی اتباع از بین میرود.
بر اساس مطالعاتی که رابرت آکسلرود (Axelrod, 1984) و مایکل تیلور (Talory, 1987) با استفاده از نظریهی بازیها انجام دادهاند، شاید کاربرد زور برای حفظ صلح و تضمین حداقل همکاری میان اعضای گروههای اجتماعی ضرورت نداشته باشد، حتی اگر فرض بگیریم که آنها سراپا خودخواه هستند و خودخواه باقی میمانند. اگر این مطالعات تأیید شود تجهیزات قهری داخلی که عملاً همهی دولتها تا حدی به آن متکی هستند میتواند اصولاً منحل شود.
منبع مقاله:
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.
/م
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}